تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت ، نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق سرگشته ، روی گردابم!
تو در کدام سحر ، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا ؟
تو از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم ؟
تو از کدام سبو ؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه !
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه !
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه !
کدام نشئه دویده ست از تو در تن من ؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند
به رقص می آیند !
سرود می خوانند!
چه آرزوی محالی ست زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
تاریخ : یکشنبه 92/9/24 | 3:3 عصر | نویسنده : مرتضی زمانی | نظرات ()